دوشنبه ارائه دارم! نظریه ی راجرز خدابیامرز!
یه عادت دارم اونم اینکه تاچیزی رو خودم خوب نفهمم نمیتونم حفظ کنم برای نفر دومی توضیح بدم حتی اگه900000بار از روش بنویسم یا هر ترفند دیگه ای که به کار بگیرم
چند روز پیش که داشتم برای ارائه م میخوندم دیدم این بنده ی خدا چیزی رو گفته که من اینهمه مدت دنبالش بودم که به بقیه بفهمونم و در اخر مثه همیشه به این نتیجه رسیدم که ول معطل بودم:/
راجرز خدابیامرز اگه توی کل نظریه ش یه حرف به درد بخور زده باشه همینه اونم این که میگه هرکسی یه سری تجربه ها داره که فقط خودش حس کرده! به هیچ عنوان بقیه نمیتونن درکش کنن!
یعنی اگه من یه چیزی رو تجربه کردم اگه احساسی دارم اگه یه چیزی توی گلوم باد کرده اگه هرچی حرف میزنم طرف با دهن باز نگاهم میکنه مقصر من یا اون نیستیم!
اصلا تقصیر کسی نیست! تقصیر شخصیت انسان که نمیذاره تو احساستو به بقیه بگی یا اونا به تو بگن!
فهمیدن این نظریه کل ارمانهامو به هم ریخت از طرفی هم خوب بود که از این به بعد برای فهموندن حرفام برای بقیه اینهمه انرژی نذارم!
میدونین تا الان حرف زدن برام سخت بود اما از این به بعد بی هدف هم اضافه شده! اینهمه حرف بزنی از تنهاییت از ناراحتیت یا حتی از شادیت بگی برای کسی که متوجه نمیشه؟!
اما خب میدونین قبول کردن این نظریه یعنی متنفر شدن از تمام اطرافیان!!!
وقتی میگی ناراحتم وقتی میگی دارم خفه میشم یا وقتی ساعت ها باهاش حرف میزنی و براش اشک میریزی اونم تمام وقت بهت میگه میفهمم میفهمم درکت میکنم داره بهت دروغ میگه!
یا شاید هم داشته حس تو رو با یکی از تجربه های خودش مقایسه میکرده و اونو مرور میکرده و تو اصلا براش مهم نبودی!
اینهمه دروغ؟!
منکه نمیتونم قبول کنم! اعتراف میکنم که نمیخوام قبول کنم! قبول کردنش به معنای رد کرد خیلی چیزاس که من با دلخوشی به اونا زنده ام...
راجرز عزیز با تمام احترامی که برای تو و نظریت و استاد نامنی که قرار 8صب دوشنبه برم و سرکلاسش ارائه بدم قایلم نظریتو با کمال بی رحمی و حتی بدون داشتن کوچیک ترین دلیل علمی فقط و فقط به خاطر دل خودم رد میکنم:)) امیدوارم مثه فروید ادم کینه ای نبوده باشی و منو به خاطر این مخالفت ببخشی
قربانت امضارنگیِ ترم دو علوم تربیتی ✋