حالا حالاها بدون نام

حالا حالاها بدون نام

مینویسم
بدون ترس از قضاوت ها...
چون میخوام خودم باشم

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۱
مهر ۹۵

توی قرآنش وقتی قصه ی ذبح اسماعیل را تعریف میکند، توی اوج ماجرا فقط میگوید:

وَتَلَّهُ لِلجبِینِ

ابراهیم علیه‌السلام گونه اسماعیل را روی زمین انداخت و محیای ذبحش شد، بعد...؟

بعد دیگر چیزی نمیگوید، سکوت میکند...

اصلا این لحظه خنجر گذاشتن برگلو و حال ابراهیم توی آن لحظه و...اینها را توی قرآنش نگفته

من میگویم برای این شب و روزهای زینب بوده که چیزی نگفته...

برای این شب و روزهای زینب که زیاد قران میخواند که میرسد به این آیه...

من میگویم برای دل زینب بوده که آن را وصف نکرده...

من میگویم خدا هوای دلش را داشته، خیلی...

۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۱۶:۳۱
rangi rangi
۱۸
مهر ۹۵

۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۵ ، ۰۰:۰۲
rangi rangi