۱۷
ارديبهشت ۹۵
اوایلی که کارخانه هیولا هارو دیده بودم (سه چهار سال پیش) همش نصف شب بیدار میشدم که شاید سالی توی اتاق منم بیاد خخخ همیشه دوست داشتم باهاش بازی کنم:)

اما خب در حسرت بازی با یک هیولا موندم:/:دی
مدیونین به فانتزیای من بخندین:|
یه مکتب جدید توی نقاشیام زدم به نام پلشتیسم!
اصلا حال رنگ کردنشو نداشتم ولی خب یهویی این فانتزیه قلقلکم میداد:)
از بچگی پریدن رو تخت و دوست داشتم ولی نمیدونم چرا هیچ وقت امتحانش نکردم😕
اینقد فک کردم به چیزای مختلف که خل شدم:/ خدابخیر کنه
۹۵/۰۲/۱۷