فردا یه روز مافوق رنگیه:)) یه روز خیلی خیلی رنگی چون قراره یه اتفاق عالی بیافته:)
فردا تولد کسی که دنیای رنگیه:)
فردا تولد کسی که وقتی میخنده رنگی هیچی از خوشبختی کم نداره:)
فردا تولد کسی که وقتی ناراحت رنگی از دنیا و ادماش و همه چی سیره:)
فردا تولد کسی که رنگی دنیا رو بدون اون حتی برای یک ثانیه هم نمیخواد:)
فردا تولد کسی که رنگی، رنگی بودنش و بهش مدیونه:)
فردا تولد کسی که رنگی احساس مسولیت و وفای به عهد و ازش یادگرفته:)
فردا تولد کسی که رنگی احترام و مهربونی رو ازش یادگرفته:)
فک کنم تا الان دیگه همه میدونن حرف زدن برای رنگی مثه جون کنده!!!
اما هرزچندگاهی به خاطر خودمم که شده نیاز دارم به اعتراف کردن به بعضی چیزا! خب الانم به همین مناسبت اعتراف میکنم:
تاحالا گفته بودم چقد دوست دارم؟!
تاحالا گفته بودم تحمل یک ثانیه اخمتو ندارم؟!
تاحالا گفته بودم وقتی چند روز نمیتونم ببینمت اینقدر بد اخلاق میشم که هیچ شباهتی به رنگی ندارم؟!
تاحالا گفته بودم عاشق مهربونیاتم؟! مهربونیایی که فقط خاص و مخصوص خود خودته و هیچ کس جز من معنیشو نمیفهمه؟!
تاحالا گفتم صدای آوازت اونم صب ساعت6صب بهترین صداییکه میشه باهاش از خواب بیدار شد؟! البته که اینو نگفتم! ولی الان که چند وقته ازش محرومم و با صدای نحس ویبره گوشی بیدار میشم میفهمم!
تاحالا گفته بودم همیشه استرس امتحانام برای این بوده که نکنه یه وخ شرمندت بشم و نتونم زحمتایی که برام کشیدی رو جبران کنم؟!نتونم با جیغ و داد برگردم و نمراتم و نشونت بدم؟!
تاحالا گفته بودم همیشه سعیم این بوده سربلندت کنم و همیشه بهم افتخار کنی؟!
تاحالا گفته بودم چشم پاکی و حیا رو فقط ازتو یاد گرفتم؟!
تاحالا گفتم اصلا تحمل اینو ندارم کسی از گل نازکتر بهت بگه و میخوام دنیا رو بهم بریزم؟!
تاحالا گفتم تحمل ندارم خار به پات بره حتی وقتایی که دستت خراش بر میداره این پتانسیل و دارم که سه تا سطل گریه کنم؟!
تاحالا گفته بودم اون شب که قرار بود برم سبزوار چشمات خیس بود دلم می خواس زمین دهن باز کنه و برم توش ولی چشمات و قرمز نبینم؟!
میدونم! میدونم هیچ کدومو نگفتم! هیچ وقت نگفتم فقط حسشون کردم! فقط بهشون افتخار کردم!
میدونم قدرتو ندونستم که الان ازت دورم!
ولی همه ی اینا رو گفتم که بگم:
باباجونم:) همه ی زندگیم تولدت مبارک😍😘