۰۳
بهمن ۹۴
+ خسته شدم مرتضی، دلم گرفته...
+ اینهمه چراغ توی این شهر بزرگ، اما هیچ کدوم چشممو روشن نمیکنه...
+اینهمه چشم توی این شهر بزرگ، اما هیچکدوم دلم و اروم نمیکنه...
+ دلتنگ رفتنم...
+ دلتنگ آسمونم! این شهر آسمون نداره...
_ آسمون همه جا هست حتی اگه ته چاه باشه یا توی زندون هارون الرشید...
_فقط کافیه چشماتو بازکنی و آسمون بالای سرتو ببینی...
_برای دیدن آسمون چشماتو روی خودت ببند...
_چشماتو ببند...
پ.ن: برای بار هزارم دیشب دیدمش ولی بازم مثه همیشه سه تا سطل اشک ریختم...
۹۴/۱۱/۰۳
اگه اونه که واقعا به نظرم بهترین فیلم دفاع مقدس هست. اون قسمتی که شهید با زنش تو خیابون حرف می زنه و اون قسمتی که دختربچهه یخ می زنه از پرحس ترین صحنه هایی که تاحالا دیدم و نتونستم اشک بریزم.
اگرم اشتباه برداشت کردم از فیلم ببخشید!!