حالا حالاها بدون نام

حالا حالاها بدون نام

مینویسم
بدون ترس از قضاوت ها...
چون میخوام خودم باشم

۲۱
مهر ۹۵

توی قرآنش وقتی قصه ی ذبح اسماعیل را تعریف میکند، توی اوج ماجرا فقط میگوید:

وَتَلَّهُ لِلجبِینِ

ابراهیم علیه‌السلام گونه اسماعیل را روی زمین انداخت و محیای ذبحش شد، بعد...؟

بعد دیگر چیزی نمیگوید، سکوت میکند...

اصلا این لحظه خنجر گذاشتن برگلو و حال ابراهیم توی آن لحظه و...اینها را توی قرآنش نگفته

من میگویم برای این شب و روزهای زینب بوده که چیزی نگفته...

برای این شب و روزهای زینب که زیاد قران میخواند که میرسد به این آیه...

من میگویم برای دل زینب بوده که آن را وصف نکرده...

من میگویم خدا هوای دلش را داشته، خیلی...

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۲۱
rangi rangi

نظرات  (۸)

۲۱ مهر ۹۵ ، ۱۷:۵۰ دخترِ انار :)
سلام علی قلب زینب الصبور ...
پاسخ:
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین 
۲۱ مهر ۹۵ ، ۲۲:۱۸ رفیعه رجعتی
چه قشنگ!نمیدونستم:)
التماس دعا...
پاسخ:
:)
محتاجیم به دعا 
۲۲ مهر ۹۵ ، ۰۰:۰۰ صبا مهدوی
عالی..
پاسخ:
ممنون:)
۲۲ مهر ۹۵ ، ۰۹:۳۱ آقای آستانه
برای امام حسین هم بوده... که علی اکبر و علی اصغرش شهید شدن در مقابل چشمانش
پاسخ:
:( ولی بی بی زینب حتی داغ امام حسین(ع)، رقیه خاتون، و بی احترامی های به پیکر شهدا رو هم شاهد بودن:(((
زیبا بود.
پاسخ:
ممنون:)
۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۱:۰۵ یک دختر شیعه
چه قدر لحنش شبیه رضای امیرخانی جان بود: )
ضمن این که منزل نو مبارک
: )
پاسخ:
اهوم ولی اون نبود:دی
به نظرت چطوره؟!خوف شده؟!البته هنوز در دست تکمیله:)
بسیار عالی :)) التماس دعا..^_^
پاسخ:
ممنونم:)محتاجیم به دعا عزیز جان
۲۵ مهر ۹۵ ، ۰۰:۵۸ یک دختر شیعه
اره خوفه😊فقط گردالو هات سه تا بود فک کنم یکم بیتر بود^_^
این جوری هی باید بیایم پایین
😉
البته این جوری ام خوبه
پاسخ:
چون تو با گوشی میای اینجوریه! فک نمیکنم کمتر بشه!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">