حالا حالاها بدون نام

حالا حالاها بدون نام

مینویسم
بدون ترس از قضاوت ها...
چون میخوام خودم باشم

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

۳۱
شهریور ۹۷

فردا شروع ترم جدیده،البته هفته پیش شروع شده ولی من به خاطر جوجه ریزه میزه هفته اول رو نرفتم

امسال شروع مهر نه برام هیجان داره، نه خوشحالی ،نه کنجکاوی و نه هیچ حس مثبت دیگه به جای همه ی حسای خوب پرم از دل نگرانی، بی انگیزگی، استرس، بغض حتی چون باید طاهارو ساعتها بذارم و برم بشینم پای کلاس و درسی که اصلا هوش و حواسم توش نیست الان که ترم هفتم وتقریبا چهار سالم روبه پایان روزی صدبار ارزو میکنم کاش پیام نور بودم و غیر حضوری، کاش زودتر تموم میشد کاش دانشگاه لعنتی بیشتر بهم واحد میداد و مثل الهام و مرضیه این ترم تموم میکردم... ولی حیف اینا غیر از کاش، هیچ چیز دیگه ای نیستن

این ترم با یه عالمه حواس پرتی و نگرانی سپری میشه وقتی به این فکر میکنم که سرکلاس نشستم و یهو حس میکنم ممکنه الان گشنش باشه و به هر دلیلی مامان نتونن شیرش بدن و اون چشمای نازش با کلی التماس دنبال من بگردن بغضم میگیره

یا مثلا وقتی کلی گریه کنه و دلش بخواد بیاد بغلم بخوابه و من رفتم پی خودخواهیم، پی پیشرفتم، پی درس به درد نخورم حالم از خودم به هم میخوره

این ترم خیلی مزخرف شروع خواهد شد ولی به توکل نام اعظمت...

الا بذکر الله تطمن القلوب 


۱۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۰۹
rangi rangi
۲۶
شهریور ۹۷

همیشه از دهه اول فقط برای روضه علی اصغر پر پر میزدم، همیشه روضه علی اصغر بود که تاب و توانم و میگرفت، روضه علی اصغر بود که کاری میکرد ساعت ها بی وقفه زار بزنم

اما امسال...

امسال که طاها هست، امسال که طاها رو بغل میکنم، امسال که فقط توی بغل خودم اروم میشه، امسال که برام میخنده، اغ بغ میکنه، امسال که مادر شدم طاقت شنیدنش و ندارم حس میکنم اگه روضه علی رو گوش کنم آب میشم نمیتونم مثل سالهای قبل فقط زار بزنم و بعد سالم از مجلس بیام بیرون امسال حتما دق میکنم حتما...

آقا امسال هیچ جا نرفتم، نتونستم خودمو خالی کنم، نرفتم برای علی شش ماهت گریه کنم، جان گریه های علی اصغر...

آخ رباب، رباب، رباب

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۳۲
rangi rangi
۱۹
شهریور ۹۷


پ.ن:احساس میکنم امسال تحمل روزه علی اصغر و ندارم...

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۱۹
rangi rangi