حالا حالاها بدون نام

حالا حالاها بدون نام

مینویسم
بدون ترس از قضاوت ها...
چون میخوام خودم باشم

۱۷
ارديبهشت ۹۵

چند وقت پیش داشتم برای تسبیح نازنینم که گم شده بود سوگواری میکردم و خاطراتی که باهاش داشتم و مرور میکردم به جاهایی که رفته بودیم،  ضریح ها و خاک های مختلفی که متبرک شده بود...

که یادم اومد به ضریح امام رضا (ع) تبرکش نکرده بودم!!! 

آخرین باری که دستم به ضریح رسید و یادم نمیاد شاید دوسال پیش شاید سه سال پیش یا شایدم خیلی قبل تر...

همیشه وقتی مهمونی برامون می اومد با یه شوقی می پرسید تو همیشه دستت و به ضریح میرسونی مگر نه؟  خوشبحالت ولی وقتی بهش میگفتم اخرین بار رو یادم نمیاد کلی حرف بارم میکرد که تو لیاقت نداری و بهره نمیبری و فلان و بهمان اما همیشه برام جای سوال بود که واقعا باید دودستی ضریح و بگیری بغلت تا امام رضا حرفتو بشنوه؟  باید حتما چند نفر از مردم و له کنی تا اقا بهت توجه کنن؟  

واقعا ارزش داره برای رسیدن به ضریح روسریت بیافته یا چادرت بین جمعیت جا بمونه؟  

مخصوصا شیشه‌ای که بین قسمت خانوما و اقایون قرار داره مات نیست؟  

یا خدامی که همیشه داد میزنن خواهرم حجابت! اینجا دوربین داره؟  

هیچ وقت نتونستم خودمو راضی کنم که برم بچسبم به ضریح! 

میدونین ما کلا عادت داریم فرع و دو دستی میگیریم و اصل و یادمون میره 

حالا تسبیح من که توی این سفر اخر جاموند :( ترجیح داد که اونجا بمونه تا اینکه با من برگرده

 ولی خب شنیدم که اون شیشه رو بعد اینهمه سال بلاخره مشجر کردن شاید یه روز از همین روزا که با مادر بزرگم میرم حرم به هوای ایشون رفتم و تسبیح جدیدمو تبرک کردم اما کاش روی کارامون روی فرع و اصل عادت و اعتقاداتمون یکم بیشتر وسواس بخرج میدادیم...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۷
rangi rangi

نظرات  (۷)

حرفت درسته :)
پاسخ:
^_^
تسبیحت... احتمالا با خاک اونجا دوست شده :)
پاسخ:
اره احتمالا البته داستان تسبیحم مفصله ولی خب اگه بگم ملت فک میکنن خل شدم:( قرار شد دیگه نگم چرا موند و همرام نیومد فقط همینقدر که خودم میدونم گم نشده قهر کرده:(((الان ازش فقط یه عکس برام مونده همین😭😭😭
دوست دارم بدونم داستانشو. کاش میذاشتی :) من از تسبیحم حتی عکسم ندارم... البته خودم دادمشم ب کسی. نمیدونم قهر کرده یا نه :)
پاسخ:
میدونی بهش قول داده بودم، بعد این سفر اخر که رفتم راهیان عصلا حواسم به قولم نبود کلا فراموش کرده بودم به جان خودم عمد نبود یادم رفته بود بعد یه بار غیب شد گشتم گشتم پیداش کردم افتاده بود توی چمدونم بعد باز زدم زیر قولم :/ یادمه تنها چیزی روکه چک کردم جا نذاشته باشم همین بود یعنی حتی گوشیم و چک نکردم! ثانیه ی اخر دقت کردم دور دستم بود بعد نشستیم توی اتوبوس دیدم نیست:| مطمنم گم نشده 
یه بار دیگه به انگشتر هم همین قول و دادم بعد اونم گم شد خوب؟! چهار سال گم شده بود بعده چهار سال که من توی خونه ی قبلمون گمش کرده بودم توی خونه ی جدیدمون یهویی وسط اتاق بود! پیدا شده بود! 
الان میدونم تو، هم مثه بقیه فک میکنی خیالاتی شدم ولی خب داستانش همینه که گفتم چه بقیه فک کنن خل شدم چه فک کنن راس میگم:)
http://uupload.ir/files/04vl_dsc_0271~01.jpg
اینم اخرین عکسی که ازش دارم توی شلمچه گرفتم ازش😭😭😭😭

۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۳۴ فرانک باباپور
:)
ایشالا تسبیح جدید رو هم دوباره به همه جا متبرک میکنی...
پاسخ:
با اینکه بعید میدونم ولی خب ان شالله که اینجور که میگی بشه:)))
موافقم باهات :)
به قولی که به تسبیح جدیدت دادی عمل کن :)
پاسخ:
:))
اینکه هنوز جایی نرفته که بخوام بهش قول بدم:دی این فعلا مثه خودم نشسته تو خونه:دی

به نظرم کلا فلسفه ی زیارت های خیلی از ماها عوض شده :/ این که میبینم بعضیا برا بوسیدن ضریح، توی اون جمعیت ، انقد تلاش میکنن و بعضا مشت و لگد میزنن، واقعا برام عجیبه :/ ما که حتی توی مکه هم با سنگ «حجر الاسود » همین مشکل رو داشتیم خخخ ولی خب برای‌اون سنگ، کلی روایت داریم که میگن دست زدن بهش، خیلی باارزشه و ... اما در مورد این ضریح و درهای حرم و اینجور چیزا، فک میکنم داریم یه کم بیشتر از حد اهمیت میدیم بهشون :) 
.
جالب بود :)
پاسخ:
اره واقعا قبول دارم البته من اینم میگم که دست زدن به ضریح یا تبرک کردن خودمون یا هر چی یه ارامش و یه حس خوب رو به ادم میده ولی وقتی یک لمس کردن ضریح اینقدر حق الناس کوچیک و بزرگ به گردن ادم میندازه فک نمیکنم همون حس ارامش هم وجود داشته باشه!
راجع به حجر الاسود هم که الان خوده عربا کاری کردن که دست کشیدن بهش از دست زدن به لایه ی ازن سخت تره:| همیشه هم یه نفر کنارش با باتوم وایستاده دست از پا خطا کنی با اون طرفی خخخ
ممنونم:)
من تا حالا یه بارم دستم به ضریح نخورده :/ البته خیلی هم تلاشی نکردم واسش..
موافقم باهات ما اصل و ول کردیم چسبیدیم به فرعیات..
وبلاگ تو همیشه میخونم ولی بعضی موقع ها حوصله ی کامنت گذاشتن و ندارم:دی الانم میخواستم برم بیرون که تو تخته نظرتو دیدم:)))
پاسخ:
من فقط تنها تلاشم این بوده که زیر قبه قرار بگیرم چون میگن اونجا دعا مستجاب میشه ولی نشد هم نشد بیشتر مرید دارالحجه و اون لوستر سبزم تا ضریح:)
کسایی که برای هیولا کامنت نذارن به بهشت نمیرن:دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">