حالا حالاها بدون نام

حالا حالاها بدون نام

مینویسم
بدون ترس از قضاوت ها...
چون میخوام خودم باشم

۰۷
اسفند ۹۴

اول حسن خودش را معرفی کرد. بعد موضوعات کلی مطرح شد. ایشان در همه ی حرف ها، تاکیدش روی مسائل اخلاقی بود.

یادم نمی رود، قبل از اینکه وارد جلسه شوم، وضو گرفتم ودو رکعت نماز خواندم وگفتم:

" خدایا خودت از نیت من باخبری؛ هر طور صلاح می دانی این کار را به سرانجام برسان"

بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود:

"برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها را به خدا واگذار کردم."

راوی :همسر شهید حسن باقری

پ.ن : از این به بعد هر چند وقت یکی از این داستان کوچولو ها میذارم :))

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۰۷
rangi rangi

نظرات  (۱)

۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۵ یک دختر شیعه
خیلی قشنگ بود
:)
پاسخ:
:))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">