حالا حالاها بدون نام

حالا حالاها بدون نام

مینویسم
بدون ترس از قضاوت ها...
چون میخوام خودم باشم

۲۰
بهمن ۹۴

دوستان جان دوس نداشتم توضیح بدم ولی مثی میگن ممکنه سوءتفاهم بشه پست قبل کاملا یهویی بود برای یک دختر شهید:)

دوس داشتم همینجوری یهویی بمونه بدون توضیح و به عبارتی بدون شرح ولی خب چون وسطاش یکم احساساتی شدم امکان اینکه برداشت اشتباه بشه هس:))

همین!

ده فجرتون رنگی رنگی:))

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۲۰
rangi rangi

نظرات  (۲)

۲۰ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۱۶ بسیجی گمنام
اول : سلام
دوم :در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که هر چه به جنبه های خصوصی تر زندگی ایشان نزدیک شوید تجلی ایمان را بیشتر می بینید
سوم:
عالی بود پست قبلیتون واسه به وجود اوردن انقلاب درونی ... 
چهارم:التماس دعای فرج
پنجم: عاقبتون بخیر و ختم به شهادت

پاسخ:
کامنت قبلیتونو جواب دادم دیگه دوباره تایپ نمیکنم:))ممنون از حضورتون:) 
خانم جسارتا عرض میکنم اشتباه شد!
وسطش ماشاءالله همچین گریه کردین که من فکر کردم شما هم مثل من داغ پدر دیدین.ماشاءالله خواهرهای من موقع فوت پدر گرامی م اینجوری گریه نکردن:دی
خلاصه اینکه برای لحظاتی تخته رفت تو شوک.بعد سریع درشون آوردم.
دیگه شد دیگه!:دی
پاسخ:
:))مهم نیس جناب سخت نگیرید:)
ان شالله خداپدر شما رو هم رحمت کنه:)
والا به جان خودم قرار برگریه نبود اینا همه به خاطر اتفاقات این مدت بود کتابا و داستانا وخلاصه جریاناتی که درگیرش بودم:)
شد دیگه:)مهم نیس

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">