حالا حالاها بدون نام

حالا حالاها بدون نام

مینویسم
بدون ترس از قضاوت ها...
چون میخوام خودم باشم

۱۲
بهمن ۹۴

یادمه مادر خانومی همیشه میگفتن بین رفتن و موندن اونی که می مونه همیشه براش سخت تر میگذره!!!چون اونی که میره سرش گرم میشه و فراموش میکنه.اما طبق تجربیاتی که تا الان داشتم اونی که میره براش سخت تره!

چون یاد و خاطره اونایی که جاشون گذاشته همیشه همراهش همیشه مهربونی و خوبیاشون یادش...

بیاین یه قراری بذاریم!

از این به بعد اگه کسی مجبور به رفتن شد اذیتش نکنیم!اینقدری مهربون نباشیم که نتونه بره!اینقدی باهاش خوب نباشیم که بعد رفتنش رنگی رنگی ترین چیزا و اتفاقات براش خاکستری بشه!

یه جوری باشیم که رفتن براش راحتتر باش

اصلا چه قانونیه که وقتی کسی میخواد بره همه بیشتر هواشو دارن و اینقدر محبت میکنن که شرمنده میشه با تمام مجبور بودنش روی رفتن نداره؟!

بیایم وقتی کسی مجبوره درکش کنیم!

یکم فقط یکم سرد باشیم که جاده براش زهر نباش که اینا همه غمباد نشه توی گلوش!!!

همین:)

قبول ؟!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۲
rangi rangi

نظرات  (۱۲)

قبول :)
پاسخ:
فدات:)) ممنون
موقع خوندنش این اهنگ رو گوش میدادم. چسبیدن ب هم...
http://s7.picofile.com/file/8236508942/03_Ripple.mp3.html

حرفی ک زدی از یه درک والا میاد. درک احساسات ادما و نه منطق. ینی همین ک بقیه رو درک کنی و مطابق با اون رفتار کنی هم شاید خودش یه جور منطقه، نمیدونم، همیشه تو این گیر داشتم ک ب اینجور رفتارا بگم از احساسات میان یا منطق؟ شاید هردوش با همه کسی چه میدونه؟

و کسی چه میدونست ک مهربونی یه موقع هایی میتونه خودخواهی باشه؟ صادق بودن؟ هرچی رو دلت هست رو گفتن؟

و اما یه نکته:
بستگی داره کسی ک میخواد بره چجور ادمی باشه منظور اینکه چ نیتی داشته باشه و اینا و همینطور بلعکس، نمیشه مطلق گف برا این سخت تره یا اون... اگر این رو هم یه جوری توش بگنجونی اونوقت یه متن بی نقص میشه از لحاظ اموزش دادن چیزی.

اگر قضیه میون ادمایی مثل اینایی باشه ک گفتی و اگر شخصی ک میمونه مهربونی نکنه اونوقت برا اون سخت میشه و برا کسی ک میره راحت تر. همیشه یه جای قضیه باید بلنگه انگار...

پ.ن: راجع ب خودت و مامانت ( در کل خانواده ) بود فک کنم :))
نباشه هم ب من ربط نداره، در کل با توجه به اینکه چن باری از رابطه خودت و مامانت شنیده بودم چه خودت گفتی مستقیم و چه تو نتت ناخوداگاه این فکر ب ذهنم اومد قصد فضولی نداشتم وگرنه :)
پاسخ:
 اگه بخوام برای تک تک جملاتت جواب بنویسم خودش میشه یه پست! اما بعضیاش و کوتاه اینجا برات میگم:)
 
کلا روی حرف زدن من با اونایی بود که احساسات و موقعیت ادما رو درک میکنن پس کاری به کساییکه درک ندارن ندارم!
اینکه بفهمی هرکسی تو چه موقعیتی نیازمند چه واکنشی مستلزم سالها وقت گذاشتن برای شناختن ادماس اما زیاد همکار سختی نیست:)به نظرم این برمیگرده به درک احساسی!شعور احساسیو بهتر منطق احساسی:)احساس هم زیاد بی منطق نیست منطقش بر اساس منطق دل:)
اره راجع به رفتن خودم بود:) این روزا اینقدر مهربونن که روزی هزار بار ...:) مهم نیست فقط هی رفتن و سخت میکنن:)
روزگارت رنگی رنگی=)
این همه جواب ک گفتی پست میشه نمیخواد چون ک موازی با پستت بود، مخالفتی نکردم ک :))
بله میدونم دل نوشته بود و صرفا دوس داشتی ب اون چیزی ک میخوای اشاره کنی فقط نه این که کلی گویی کنی :) ولی خب من از لحاظ اموزشی بودن گفتم اونو مثلا اگر قرار باشه تو جیم یا مجله ای جایی نوشته بشه :)

ولی خداییش تا قبل خوندن پستت نمیدونستم صادق بودنم میتونه بد باشه...


خدا کمکت کنه :)
روزگار تو هم رنگی رنگی :)
پاسخ:
نوشتن برا ی جاهای رسمی ر دوس ندارم! از باز نشر کردن مطالب هیولا هم خوشم نمیاد چون ینجا دلیه بدون هیچ قانون و مقرراتی ولی جاهایی مثه جیم قانون و مقرررات داره خیلی چیزا رو باید رعایت کنی که من دوس ندارم خخخخ
صادق بودن، مهربون بودن، خیلی چیزا میتونه خودخواهی باشه بد نیست! اینا ذاتن خوبن ولی خوب بستگی به شرایط استفادشونم داره:)
ممنونم :)
منم همینطورم رو نوشته ها ولی اینجوریام نیس :/
من از گزارش نوشتن برا جیم بدم میاد فقط وگرنه باقیش اوکیه. تو گزارشا و اینا چون قانون داره رو اعصابه فقط.
وای من الان ب چیزی رسیدم ک هیجان زدم کرد با حرفت ینی شایدم میدونستم ولی نه اینجوری ک کامل حک شه رو مغزم، ممنون @_@
پاسخ:
نه گزار ش نوشتن و استثناعن دوس دارم خخخ البته به شرطی که ایده و سوژه داشته باشم:دی اگه قرار باشه دنبال چیزایی برم که دوس ندارم نع!
چیییییییییییییییی؟به منم بگو خخخخ چی کشفیدی؟! 
این که صفات بد رو اگر درست استفاده کنی میشه خوب باشه رو میدونستم ولی اینکه خوب ها رو اگر درست استفاده نکنی بد میشه رو نه. ینی شایدم دیده بودم ولی برام مسجل نشده بود. الان کامل اووکی شد :)
پاسخ:
:))))
۱۲ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۰۱ بسیجی گمنام
سلام 
هعی 
یکی میخاد بره تحویلش نگیرید دیگر شاید مجبور است تمام 
پاسخ:
علیکم سلام:))
نکه تحویلش نگیرید چون ممکنه بعدنا همون ثانیه های اخر و لبخند اخر یادش بمونه:))منظورم اینه که کاری نکنیم رفتن براش سخت بشه:))مثه همیشه باشیم همین:)
نمیشه...
پاسخ:
:(حتی اگه بدونی اذیت میشه؟!حتی اگه بدونی این محبتت اذیتش میکنه؟!
نمیدونم چرا گریم گرفت...
پاسخ:
عه:(ببخشید دوسم:((نمیدونم چرا بعضی پستام این شکلی میشه😭
سخته قرارت!:)))
نیسس من کلننن خیلییییییییی مهربونم!:دییییی
پاسخ:
خخخخ منکرش سوسک شه:))
۱۴ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۱۵ مجتبی آستانه
چی بگم... مادر دختریه دیگه...
پاسخ:
:دی مثلا نامحسوس اشاره کردم که کلیت داشته باشه خخخ این یه قرار کلی بود:))
اون موقع که این متنو خوندم حالم خوب نبود :) ولی الان خوبممم ^_^
پاسخ:
خداروشکر :))ان شالله همیشه خوب باشی:)))
منظورت از گریه این بود؟ این یه متن عالی بود و گریه ای ک براش شده هم همونطور ک اقای قوام گفتن بوده دقیقا با توجه ب بررسی ای ک کردم خخخ اتفاقا اینجور متنا عالین. هرچی بیشتر بذاری بهتره کمک میکنن ب بقیه. مث کمکی ک ب من کرد :)
پاسخ:
:))نمیدونم! هنوز با پستایی که میذارم درگیرم:)فعلنی نیت کردم یه مدت کوتاه ننویسم تا بلاخره بفهمم باخودم چند چندم:) البته اگه طاقت بیارم :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">