حالا حالاها بدون نام

حالا حالاها بدون نام

مینویسم
بدون ترس از قضاوت ها...
چون میخوام خودم باشم

۱۰
دی ۹۴

از قدیم گفتن هرکسی را بهر کاری ساختن! رنگی جماعتم بهر کارخونه نساختن (البته منظور از رنگی در این مصرع اینجانب میباشم سوء استفاده ممنوع)

بعله من توی خونه دست به هرچی میزنم این پتانسیل و داره که پشت سرم منفجر بشه:| برای همین اصولا دست به چیزی نمیزنم 

ولی از اونجایی که یک رنگی توی خونه هم باید فرد مفیدی باشه و خیرش به دیگران برسه دیروز تصمیم گرفتم یک دستی به سرروی خونه بکشم که چشمتون روز بد نبینه یک دسته گلی به آب دادم که از دیروزهربار مامانم صدام میزنن تمام سلولای بدنم باهم اپرا میخونن اگر بار گرااااااان بودیم ووووووو رفتیییییییم :|

بعله حالا این دسته گل من چی بود:

داشتم همینجوری دور خونه میگشتم و جارو و گرد گیری و وسایل اضافه رو جمع و جور میکردم که دیدم به طرز خیلی عجیبی دور تا دور خونه بطری  آب معدنی یک نفره جمع شده حالا اینکه این بطری کار خودم بوده یا دیگری مهم نیس مهم جمع آوریشون بود 

خلاصه من تمام این بطریارو جمع کردم اون یک ذره آبی که تهشون مونده بود و خالی میکردم و حواله اشغالیون میکردم که چشمتون روز بدنبینه (حالا تا اینجارو داشته باشین تا من اونور داستانم توضیح بدم بعد برمیگردیم)

سال پیش مادر خانومی ما به صغری خانوم زن همسایه سفارش عرق نعنا داده بودن از اون عرق نعناهای اصل و خانواده دار که خداتومن قیمتش بود صغری خانومم با کلی منت گذاشتن و بد قولی کردن و خلاصه دنگ و فنگ یک بطری یک نفره کوچیک به مادر خانومی ما عرق نعنا تحویل داده که هر یک قطره اش شفا بود مادر خانومی ما طی این یکسال با یک قطره این دل درد تمام فامیل و اهالی محله و خلاصه دوست و آشنا رو شفا داده بودن

القصه نمیدونم چی شده بود این بطری مادر مرده قاطی بطری های آب شده بود من بخت برگشته خالیش کردم توی سینک  ظرفشویی و همینجور که داشتم سوت میزدم بطریشو له و لورده کردم و انداختم توی سطل زباله که دیدم یه عطری میاد!!!

فک کردم که توهم زدم و اینا که دیدم نه هی این بو داره شدید تر میشه بعد به بطری له شده یک نگاهی انداختم دیدم بعلهههههه:/ سند اعدام خودمو امضا کردم

خلاصه هرچی آب ریختم توی سینک و هرچی ظرف شستم بوی این عرق نعناهه نرفت که نرفت:|

مجبور شدم یه عمل کاملا غیر رنگی و ضد حقوق بشر انجام بدم ولی به جان شما نباشه به جان جوجه رنگیای دختر صغری خانوم مجبووووووور بودم مجبوووووووور میفهمین که...

جورابای آقای پدر که اگه اشتباه نکنم یک هفته ای شسته نشده بودن و بی شباهت به جورابای علی مشهدی نبودن و انداختم توی سینک و با دستکش شروع کردم به شستن ولی بهتر نشد که هیچ بدترهم شد

از دیروز سینک بوی باقالی میده:|



موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۰
rangi rangi

نظرات  (۵)

۱۰ دی ۹۴ ، ۱۴:۱۸ مجتبی آستانه
:))))
چه کاریه تو خونه مفید نباشید خوب!
واقعا توسینک چیز بودار بریزی بو میگیره؟؟؟
پاسخ:
:)))
 نمیشه تک دختر باشی و به سن من باشی و مامان دست تنها باشن و تو خونه مفید نباشی؟!نمیشه:(( چراغی که به خونه رواس به مسجد حرامه:))
والا این عرق نعناها که بوشون نمیرف نمیدونم خخخ شانس اوردم مامان تو اشپزخونه نبودن شاید چون خراب کاری من بوده کائنات لج کردن:دی
فاطمه =))))) 
تو مصداق بارزی اونایی هستی که میگن یهجوری تو خونه کار کنید که کار نکردنتون رو به کار کردنتون ترجیح بدن :دی :))))
عیب نداره حالا خودت بشین عرق نعنا درست کن :دی
پاسخ:
=))))
عاره دقیقا ولی خب چرا اهالی خونه ما به این نتیجه نمیرسن نمیدونم خخخ
تازه تصور کن دست پختم چی بشه:دی
مننننن؟؟؟؟؟عرق نعناااااا؟! 
۱۰ دی ۹۴ ، ۱۵:۲۵ بی نام بی نشون
عرق نعناش اصل هم بوده لابد هم چین بویی ساطع کرده از خودش :)
ولی خوب تجربه شد دیگه هر کاری رو با دقت انجام بدید
اولین جایی که من فهمیدم دقت اصله
زمان بود که به جای خوردن آبلیمو، وایتکس یا همون مایع سفید کننده خوردم :|
تجربه خوبی نبود ولی خیلی خوب بود برای من
پاسخ:
اره اصل اصل ازاونا که بفهمن چه بلایی به سرش دادم حکمم اعدام اونم با کش:|
:|خوبین الان؟!سالم موندین؟! 

واااااییییییییییییی خخخخخخخخخخخخخخخخ
ینی دوتا پاراگراف اخر عالی بود =)))))))))
پاسخ:
خخخخخخخخ:))
 دعا میکنم تجربش نکنی:دی 
۱۱ دی ۹۴ ، ۱۰:۰۸ یک دختر شیعه
وای فاطمه خیییییییییییلی خندیدم
=))))
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
پاسخ:
خخخخ همیشه به خندیدن خخخ ولی این یک فاجعه بود خخخ نخند دخملم شاید برای شماهم اتفاق بیوفتد:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">